ترجمه مقاله از پاب مد
چکیده مقاله:
نوروفیبروماتوز نوع یک پیامدهای روانی اجتماعی متعددی برای کسانی دارد که
به آن مبتلا هستند. لذا ضروری است تا در باره تجربیات روانی اجتماعی آنان
در مراحل مختلف بیماری بزرگسالی آگاهی داشته باشیم.
در این مطالعه کیفی تجربیات و نگرانی های کسانی که با نوروفیبروماتوز زندگی
می کنند و در مراحل اولیه بزرگسالی هستند مورد بررسی قرار گرفتند.
بزرگسالان نوروژی مبتلا به این بیماری شامل پانزده نفر که در طیف سنی 18
تا 37 سال داشتند تجربیات و نگرانی های خود را مطرح نمودند. دست نوشته های
حاصل از مصاحبه ها مورد آنالیز قرار گرفت. شدت بیماری بر اساس داده های
مصاحبه به دست آمد.
داده ها ما موید آن است که مشارکت کنندگان دوستان بیشتری نسبت به دوران
کودکی خود دارند از جمله دوستانی که الان مبتلا به این بیماری هستند. نکته
مهم این است که دیگران را در باره تشخیص بیماری خود مطلع می کنند یا نمی
کنند. اعتماد به نفس پایین مورد شایعی در بین آنها بود. یکی از این دلایل
شکست
های تحصیلی در دوران کودکی و دیگری نوروفیبرماهای آشکار بوده است.
قابل پیش بینی نبودن بیماری علت عمده برای نگرانی همه بیماران بوده است.
تاثیر بیماری با شدت بیماری کمتر مرتبط است و بیشتر با شبکه اجتماعی، بازار کار و عوامل روانی ارتباط داشته است
چکیده مقاله
Young Adults' Experience of Living with Neurofibromatosis Type 1
Hummelvoll G, Antonsen KM
Frambu Resource Centre for Rare Disorders, Sandbakkv. 18, 1404, Siggerud, Norway, ghu@frambu.no
Neurofibromatosis
Type 1 (NF1) may have many psychosocial consequences for affected
adults. More knowledge is needed about the experience of psychosocial
aspects in different stages of adulthood. This qualitative study aims to
describe the experiences and concerns of persons living with NF1 in the
early stages of adulthood. In semi-structured interviews, Norwegian
adults with NF1 (n = 15) between 18 and 37 years of age described their
experiences and concerns. Interview transcripts were analysed in a both
concept and data driven way. Severity of NF1 was assessed from interview
data. Our data indicate that many informants have more friends than in
childhood, including friends with NF1. An important topic is whether or
not to inform others about the NF1 diagnosis . Low self-confidence is
common, often related to early school failure and bullying or to visible
neurofibromas. The unpredictable development of NF1 causes much
concern. The experience of NF1's impact seems less associated with the
assessed severity than with social network, relation to the labour
market, and psychological factors
http://www.oprah.com/oprahshow/Living-with-Neurofibromatosis

Ana lives with an incurable, disfiguring disease called neurofibromatosis (NF). The genetic disease affects 1 in 3,000 people and causes tumors to grow along nerves. The tumors can grow anywhere on or in the body. The disease is sometimes referred to as elephant man's disease, but this term is highly offensive to those in the NF community. For the first time, Ana is telling her story to help people understand what it's like to live with NF.
برای آنای 29 ساله بیرون رفتن حکم شکنجه داشته است. آنا می گوید مواقع بسیار زیادی بوده است که وقتی بچه های کوچک مرا می دیدند شروع می کردند به گریه کردن.
از نظر عاطفی داشتن چنین زندگی بسیار سخت است. بزرگ شدم و یک دیوار ساختم من نمی خواستم مردم ببینند من چقدر رنج می برم زیرا در این صورت آسیب پذیرتر می شدم.
آنا، با یک بیماری لاعلاج، زندگی می کند بیماری که آن را نوروفیبروماتوز می نامند.
این بیماری ژنتیکی از هر سه هزار نفر یک نفر را مبتلا می سازد و سبب ایجاد تومورهایی می شود که در اعصاب رشد می کنند. تومورها می توانند در هر جایی از بدن رشد کنند. بیماری را گاهی اوقات به نام بیمار مرد فیلی می نامند. اما این نام از نظر جامعه نوروفیبروماتوز توهین آمیز به شمار می رود.
برای اولین بار آنا داستان خود را با هدف کمک به مردم برای این که بدانند این بیماران چگونه زندگی می کنند تعریف کرده است.


والدین آنا از مکزیکو به ایالت متحده مهاجرت کردند تا مراقبت بهتری دخترشان فراهم بیاورند. در تمام دوران کودکی آنا جراحی های متعددی برای برداشتن تومور در صورتش داشت. بعد از هر جراحی تومورد مجدد رشد می کرد. واقعا قلب مرا شکست تا این که ایمانم را به پزشکان از دست دادم و نمی خواستم دیگر این فرایند را ادامه بدهم.
At 14, Ana noticed her tumors were growing more rapidly. "To some extent, I didn't want to go to school because I was just real insecure about how people would treat me," she says

در 22 سالگی، تومور روی صورت او به حدی رشد کرده بود که روی چشم چپ او را گرفته بود. آنا می گوید در خواندن دچار مشکل شده بودم. کلی سر درد داشتم. وقتی مجبور بودم چیزی را بجوم، اذیت می شدم
At 24, Ana met a surgeon who gave her new hope—Dr. Munish Batra. "When I looked at her for the first time, I was completely just amazed that she hadn't had [more] help up until this time," he says. As surgeons, we know that there's a lot we can do for this
دکتر بترا می گوید وقتی برای اولین بار به او نگاه کردم کاملا متعجب بودم چرا تا کنون درخواست کمک نکرده است به عنوان یک جراح ما می دانیم که کارهای زیادی می توان برای چنین مواردی انجام داد.
با توافق آنا، دکتر بترا و تیم جراحانش در بیمارستان ... در ... کالیفرنیا شروع به یک سری اعمال جراحی خطرناک کردند که البته در نهایت موفق بود؛ جراحی هایی برای برداشتن تومور دو پوندی از صورت او.
دکتر بترا می گوید البته این احتمال وجود داشت که تومور در آینده پیشرفت کند اما در این مرحله احتمال کمتری داشت چون تومور تقریبا رشد کرده بود و به فاز رشد ثابتش رسیده بود.

Now, Ana says she's happy to go out on her own. "Being in public now is completely different," she says. "I'm more friendly to people. I don't see them as a threat like I did before. I learned it was better for me to let people in and not hide my feelings
آنا می گوید اکنون او خوشحال است از این که بیرون می رود. در جامعه بودن چیز کاملا متفاوتی است. من با مردم دوستانه تر هستم آنها را به عنوان تهدیدی برای خودم در نظر نمی گیرم در صورتی که قبلا برایم این طور بود.اکنون یاد گرفتم که اجازه بدهم مردم با این موضوع درگیر شوند و احساسات خودم را پنهان نکنم.
Ana says she's also much more comfortable with herself. "It took a lot of years to accept myself, but I am who I am," she says. "I feel a lot more confident now when I look in the mirror. A bit more resemblance of a normal person. I'm being more social and just wanting more things in life
آنا می گوید تنها چیزی که مایل نیست که انجام دهد این است که بخواهد بچه داشته باشد. نمی خواهم بیماری ام را به نسل بعدی منتقل کنم اما این خواسته من مانع از آن نیست که با کسی قرار ملاقات نگذارم.
Ana says she hopes her story can help others in her situation live fulfilling lives. "I want to let people know there's help and let parents know not to shelter their kids or people that are older not shelter themselves from society," she says. "That's not the way to live
پنجم شهریور 91
توسط: مهتاب
سلام. ... داستان آنا داستان زندگی کسانی هست که دارن مثل آنا رنج می برن و یک گوشه حبس شدن و کسی رو برای دلداری دادن ندارن.
پنجم شهریور 91
توسط: ستاره
زندگی زیباست چشمی باز کن
گردشی در کوچه باغ راز کن
هر که چشمش در تماشا نقش بست
عینک بدبینی خود را شکست
علت عاشق ز علت ها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداست
من میان جسم ها جان دیده ام
درد را افکنده درمان دیده ام
دیده ام بر شاخه احساس ها
می تپد دل در شمیم یاس ها
زندگی موسیقی گنجشک هاست
زندگی باغ تماشای خداست
گر تو را نور یقین پیدا شود
می شود زشت هم زیبا شود.