سلام و شب بخیر به دوستان جوان و عزیزم. لحظات اخر زندگی خیلی عجیبه.
خیلی سال پیش یه بیمار سندرم داون داشتیم که مبتلا به لوسمی هم بود شاید براتون عجیب باشه که بدونید که پدرش رو با چاقو جلوی چشمش کشته بودن و همش جملات خاصی مبنی بر مرگ پدرش عنوان می کرد.
دو سال از درمانش گذشته بود که مادرش با یه هیات به همراه پسرش میره مشهد. اونجا پسرش تب میکنه و تب خال میزنه. تب خال و بیماریهای ویروسی برای این بچه ها خیلی خطرناکه. خلاصه در برگشت مستقیم میاد و پسرش رو بستری میکنه. مادرش همش گریه می کرد. پسرک خیلی بدحال به نظر نمی رسید فقط تب بالا داشت که با استامینوفن پایین میومد. از مادره پرسیدم چرا اینقدر گریه میکنی. فکر کردم دچار عذاب وجدان شده که پسرش رو برده جای شلوغ.
شروع کردم به دلداریش و گفتم اشکال نداره حالا پیش اومده خوب میشه . ولی مادرش اصلا آرام نمی شد تا بالاخره گفت شوهرم میخواد پسرش رو ببره.
من گفتم یعنی چی؟ گفت توی راه بودم خواب دیدم شوهرم اومده و به من میگه پسرت سه روز مهمانته ازش خوب پذیرایی کن بعد با خودم میبرمش.
من لبخند زدم و گفتم خواب زن چپ میزنه. اینقدر ناراحتی نکن پسرت اینقدر بدحال نیست.
روز دوم دیدم پسرک تبش قطع نشده و چهره اش انگار سیانوزه ولی پالس اکسی متر 95درصد بود.
انگار داشتم منم می ترسیدم که نکنه واقعا اتفاقی بیفته.
با پزشک بخش صحبت کردم اونم خندید ولی چون ای سی یو تخت خالی داشت برای محکم کاری فرستادیمش ای سی یو.
پرسنل اونجا هم گفتن که این که حالش بد نیست الکی فرستادینش اینجا.
خلاصه بعد از دو سال که از مرگ پدرش می گذشت اون روز قرار بود دادگاه نهاییش رای بدن. مادرش باید می رفت.
خاله بیمار موند بیمارستان.
بشنوید از خاله: پرسنل به من گفتند بیا بیمار کارت داره، گفت جیش دارم، دستشویش رو رفت، آب می خوام، آبش رو هم خورد. بعد گفت تو برو بابام اومده دنبالم. خاله رفت بیرون. پرسنل می گفتن پس از چند دقیقه پسرک گفت بابام اومده دنبالم و گرفت خوابید به همین سرعت تمام علایم حیاتی از کار افتادن و بیمار فوت شد.
پرستارای اون شیفت می گفتن فاصله ما تا تخت بیمار کمتر از دو متر بود به سرعت بر بالینش حاضر شدیم اما انگار سالها بود که او مرده بود و بدانید که پرسنل دو بخش ای سی یو و انکولولوژی مات و مبهوت بودن از این اتفاق.
درسی که گرفتم این بود که به اعتقادات بیمار احترام بگذاریم و انها رو جدی بگیریم.
مادر بیمار واقعا خودش رو آماده کرده بود و بر من چه گذشت.......
بسم الله الرحمن الرحیم