سوره الرحمن . آیه 29
(كـل يـوم هـو فى شان) - اگر كلمه (شان ) را در اينجا نكره يعنى بدون الف و لام آورد، بـراى ايـن بـود كـه تـفـرق و اخـتلاف را برساند درنتيجه معناى جمله چنين شود:
خـداى تـعـالى در هـر روزى كـارى دارد، غـيـر آن كـارى كـه در روز قـبل داشت، و غير آن كارى كه روز بعدش دارد، پس هيچ يك از كارهاى او تكرارى نيست، و هـيچ شأنى از شؤون او از هر جهت مانند شأن ديگرش نيست، هر چه مى كند بدون الگو و قـالب و نـمونه مى كند، بلكه به ابداع و ايجاد مى كند، و به همين جهت است كه خود را بديع ناميده، فرموده : بديع السموات و الارض
البـتـه ايـن را هـم بـگـويـيـم كـه: مـنـظـور از كـلمـه (يـوم ) در جـمـله (كـل يـوم - هـر روز) احـاطـه خـداى تـعـالى در مـقـام فـعـل و تـدبـيـر اشـيـاء اسـت، در نـتـيجه او در هر زمانى هست ولى در زمان نيست، و در هر مكانى هست ليكن در مكان نمى گنجد، و با هر چيزى هست ليكن نزديك به چيزى نيست.
بحثى روايتى
(رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)
در كـافـى مـى گـويـد: مـحـمـد بـن مـنكدر از جابر بن عبداللّه روايت كرده كه گفت: وقتى رسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله و سلم) سوره الرحمن را براى مردم خواند، مردم چيزى نـگـفـتند، حضرتش فرمود: پاسخ و عكس العمل جن در برابر اين سوره بهتر بود از عكس العمل شما، براى اين كه وقتى جن اين آيه را شنيد: فباى الاء ربكما تكذبان، گفتند: لا و لا بشى ء من الاء ربنا نكذب - نه، به هيچ يك از آلاى پروردگارمان تكذيب نمى كنيم.
مؤلف: اين معنا در الدر المنثور هم از عده اى از اصحاب حديث و صاحبان جوامع اخبار روايت شـده، و صـاحـب الدر المـنـثـور نـقـل آن را از پـسـر عـمـر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نقلى صحيح دانسته.
و در عـيـون بـه سـنـد خـود از حـضـرت رضا (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود:
مردى شـامى در ضمن سوالاتى كه از على (عليه السلام) كرد پرسيد: نام پدر بزرگ طايفه جن چيست؟ فرمود: شومان و اين شخص همان كسى است كه خداى تعالى او را از آتشى خالص بيافريد.
و در احـتـجـاج از عـلى (عليه السلام) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: و اما اين كه فـرمـوده : (رب المـشرقين و رب المغربين) منظور از آن مشرق زمستان عليحده، و مشرق تابستان عليحده است، آيا اين (مطلب) را از دورى و نزديكى خورشيد نمى شناسى؟
مؤلف: اين معنا را قمى هم در تفسير خود آورده، و ليكن سند آن را ذكر نكرده، و نام على (عليه السلام) را نبرده، بلكه فرموده : از آن جناب.
دو دريـا عـلى و فـاطـمـه عـليـه السـلام و لؤلؤ و مـرجان حسن و حسين عليه السلام اند
و در الدر المـنثور است كه: ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه (مرج البـحـريـن يلتقيان) گفته: منظور از دو دريا على و فاطمه است و منظور از برزخ و حـائل ميان آن دو رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است، و در تفسير آيه (يخرج منهما اللولو و المرجان) گفته است: منظور از لولو و مرجان حسن و حسين است.
مؤلف: نـظير اين حديث را الدر المنثور از ابن مردويه از انس بن مالك و نيز صاحب مجمع البـيـان از سلمان فارسى و سعيد بن جبير و سفيان ثورى روايت كرده اند، چيزى كه هست بـايـد دانـسـت كـه ايـن تـفـسـيـر، تـفسير به باطن است نه اين كه بخواهد بفرمايد: معناى بحرين و برزخ و لولو و مرجان است.
و در تـفـسـيـر قـمـى در ذيـل آيـه (كـل مـن عـليـهـا فـان) آمـده كـه امـام در بـيـان جـمـله (كـل مـن عـليـهـا فان) فرموده: هر كس كه روى زمين قرار دارد، و در معناى جمله (و يـبـقى وجه ربك ) فرموده: منظور از وجه پروردگار دين او است، و امام على بن الحسين فرموده: وجه خدا كه مردم رو به سوى آن مى آيند ماييم.
و در مـنـاقب ابن شهر اشوب در ذيل آيه (و يبقى وجه ربك) آمده كه: امام صادق (عليه السلام) فرمود: وجه اللّه ماييم.
مؤلف: و در معناى اين دو روايت رواياتى ديگر نيز هست، و ما در سابق بيانى داشتيم كه تفسير وجه اللّه، به دين و امام را توجيه مى كند.
و در كـافـى در خـطـبـه اى كـه از عـلى (عليه السلام) نـقـل كـرده آمـده كـه فـرمـود:
الحـمـد لله الذى لا يـمـوت و لا يـنـقـضـى عـجـائبـه لانـه كل يوم هو فى شأن من احداث بديع لم يكن.
و در تـفـسـير قمى در ذيل همين آيه آمده كه امام فرمود: يعنى زنده مى كند و مى ميراند زياد مى كند و كمى و نقصان مى آورد.
و در مـجـمـع البـيان از ابو درداء از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) روايت آورده كـه در ذيـل جـمـله (كـل يـوم هو فى شان) فرمود: يك شأن او اين است كه گناهانى را بـيـامـرزد، يـكـى ديـگر اين كه در اندوه و گرفتارى ها فرج و گشايش دهد، يكى اين كه مردمى را بلند كند، مردمى ديگر را از بالا به پايين آورد.
مؤلف: ايـن روايـت را الدر المـنـثـور هـم از آن جـنـاب نقل كرده، و در معناى آن حديثى از ابن عمر از آن جناب به اين عبارت آورده فرمود: گناهى را بيامرزد و اندوهى را برطرف سازد.