دانش پرستاری: از کلاس درس تا جامعه

 

---

معرفی یک مورد خودکشی با ارگانوفسفره ها و قرص در یک دختر 16 ساله

فاطمه مهرآور . دانشجوی پرستاری. دانشگاه علوم پزشکی گلستان

---

مقدمه

معرفی مورد
بیمار دختر 16 ساله ای است که قبل از ظهر روز ... با نوعی سم (سم شالیزار) و تعدادی قرص حل شده در آن، به میزان 250 میلی لیتر، اقدام به خودکشی کرد. دختر جوان در راه مدرسه به خانه اقدام به این کار کرد که پس از تقریبا 45 دقیقه از مصرف آن به مرکز درمانی بیمارستان .... برده شد و بلافاصله شستشوی معده صورت گرفت. مردمک ها شدیدا میوز بود. نمره سطح هوشیاری 8 از 15 و کانفیوز با فشارخون 90 روی 50 میلیمتر جیوه بود. سابقه خودکشی در خانواده (برادر بیمار) ذکر وجود دارد. سابقه ی بیماری خاصی گزارش نشد. بیمار به سن بلوغ رسیده و در کلاس اول دبیرستان مشغول به تحصیل بوده است.

بیمار سریعا به مرکز آموزشی درمانی ... ارجاع داده شد و در اورژانس اقدامات درمانی مورد نیاز شامل برقراری دو خط وریدی، ارسال آزمایشات روتین، گذاشتن لوله تراشه و اکسیژن تراپی از طریق آمبوبگ، گذاشتن سوند فولی، مانیتورینگ قلبی، تزریق آمپول آتروپین و پارالیدوکسیم اجرا شد. به علت تنفس آپنوستیک، نامبرده به بخش مراقبت های ویژه منتقل و به مدت پنج روزه تحت ونتیلاتور بود.

در این مدت بیمار دارای ترشحات بزاق فراوان بود و  نمی توانست حرف بزند نمره هوشیاری به 11 رسید و  تب های مکرر با شیاف و پاشویه کنترل شد. پای راست فلبیت و ادماتو و کبود و بی حرکت بود که برای رد شدن ترومبوز وریدهای عمقی سونوگرافی داپلر عروق پای راست صورت گرفت. وجود اختلالی گزارش نشد و با بالا بردن اندام مبتلا و فیزیوتراپی روزانه برطرف گردید. جریان تنفس طبیعی گردید اما به محض قطع دریپ پارالیدوکسیم سریعا واکنش نشان می داد لذا پس از 12 روز از بخش مراقبت های ویژه به بخش داخلی منتقل گردید.

نتیجه آزمایشات در بدو ورود به اورژانس...:

نتیجه آزمایش آنالیز گازهای خونی شریانی در روز آخر بستری در  بخش مراقبت های ویژه:


ادامه دارد


بحث

نتیجه گیری

منابع

---

بخش هایی از مصاحبه با  بیمار در بخش مراقبت های ویژه:
 .... آه ه ه. همه چی  تقصیر اینه (به سرش اشاره می کرد). مغزم خرابه. من عقل ندارم تو سرم. من نباید زنده باشم. من هیچ فایده ای ندارم. من نباید باشم.

.... اصلا دوست ندارم برگردم اون مدرسه. دوست ندارم برگردم اونجا. نمی خوام اصلا. نمی خوام درس بخونم. من عقل ندارم. 

.....
سم خوردم. قرص هم توش قاطی کردم. قرص های مامانم که برای مریضی قلبیش دکتر بهش داده بود. به هیچ کس نگفتم می خوام خودمو بکشم. دیگه نمی خواستم زنده باشم. خسته شده بودم.


مصاحبه با بیمار  در بخش داخلی:

.... خوبم. ولی این جارو دوست ندارم. دوست دارم برگردم ای.سی.یو. اونجا پرستاروشو دوست دارشتم. اینارو ندارم. اونا خوب بودن. اینا نیستن. امروز دکترم اومد بهم هرچی می گفت به حرفاش گوش نمی کردم. دوسش ندارم. دوست ندارم داروهامو بخورم. نمی خوام خوب شم.

برا من یه کاری می کنی؟ اگه یه چیزی ازت بخوام برام انجا میدی؟ خواهش می کنم برو برام سم بیار. بهم میتونی قرص بدی؟ ایندفعه می خوام یه جوری بخورم که اصلا خوب نشم.

می دونی من وقتی سم رو که خوردم. رفتم اون دنیا. اونجا یه دو راهی بود. من نمی دونستم از اون راه برم یا ازون راه دیگه. به خاطر همین نشستم وسط دو راهی. اونجا نشستم. نشستم و این دکترا و پرستارا منو به زور کشیدن اون طرف. ولی این بار اگه برم خونه یه جوری خودمو می کشم که هیچ کس نتونه منو بکشه اون طرف. اگر هم بشینم وسط دو راهیه دیگه اصلا بلند نمی شم. می دونی چجوری سم رو درست کردم.

 روز قبلش بابام فقط خونه بود داشت تلویزیون تماشا می کرد. منم رفتم تو انباری. اونجا توی یک کیسه سم شالی بود. یکم برداشتم و ریختم توی یک شیشه نوشابه. بعدش رفتم بیست تا از قرصای مامانم رو که یادم نمیاد اسمش چی بود رو توی یک هاونگ له کردم. ریختمش توی همون شیشه نوشابه و قشنگ همش زدم. ولی اون روز نخوردمش. تازه وقتی که داشتم این کارارو می کردم. چندبار بابام اومد تو انباری بهم سر زد. گفت داری چیکار می کنی؟ گفتم دارم آزمایش علوم انجام می دم. بیچاره نمی دونست دارم معجون مرگم رو درست میکنم. اگه می فهمید کتکم می زد. له ام می کرد. ولی نفهمید.

فرداش رفتم مدرسه. اون سم رو هم تو کیفم گذاشتم. تو راهه مدرسه به خونه بودم. تنها بودم. با خودم گفتم الان دیگه وقتشه. نصفشو که خوردم دیگه نفهمیدم چی شد. فقط یادمه یه ماشین گرفتم و گفتم برو ... خونه خواهرم. یادمه وقتی رسیدم اونجا فقط بالا می آوردم. هیچ چیز دیگه یادم نمیاد.

---