دوشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۵ - ۳:۴۲ ب.ظ - دکتر لیلا (مهستی) جویباری -
بازاندیشی یک
عنوان:....
چه اتفاقی افتاد؟
یک روز صبح که در بخش اورژانس بیمارستان ...... شیفت بودم و این بخش طوریه که مراجعه کننده خیلی زیاده و بجز من یه دانشجوی دیگه هم بود و توی تزریقات و سرم تراپی و آماده کردن داروها کمک می کردیم که خانوم ... که طرحی و مسئول شیفت بودن از من خواستن که برای یکی از کودکان دماسنج بزارم و من هم این کار رو انجام دادم و به مادر کودک گفتم که پسرت تب داره ببرش پیش پزشک تا دارو بنویسه و اون هم رفت ولی بعد از چند دقیقه دکتر با عصبانیت از اتاقش اومد بیرون و شاکی شد که چرا درجه رو اشتباه گذاشتین و با مسئول شیفت بد صحبت کرد، ایشونم مستقیم اومد سمت من و شروع کرد به داد و بیداد کردن که چرا دانشجوی ترم هشت بلد نیست دماسنج بزاره و هر چقدر من گفتم که من مطمئنم تب داشته و به بدن کودک دست زدم تا مطمئن شم بازم قبول نکردن و کودک هنگام ترک بخش دچار تشنج میشه و مشخص میشه که دماسنجی که پزشک استفاده کرده مشکل داشته و من دما رو درست گرفته بودم
احساسات و افکارتان چه بود؟
در اون لحظه من مات و مبهوت بودم و هر چقدر اصرار کردم که این کودک تب داره ولی چون دانشجو بودم حرفم رو قبول نمی کردن و اصلا حاضر نبودن به خودشون زحمت بدن تا خودشون هم دما رو بگیرن
خوب و بد این تجربه چه بود؟
خوب ماجرا این بود که من مطمئن بودم کارم را درست انجام داده ام و جای تاسف داشت که به خاطر دانشجو بودنم همه فکر کردند اشتباه از من بوده
چه درسی از این موقعیت گرفتید؟
احترام به همکاران در محیط کاری مهمترین اصل است
چه کارهای دیگری می توانستید انجام دهید؟
می توانستم این رفتار مسئول شیفت کم تجربه را به سوپروایزر آموزشی انتقال دهم
اگر دوباره اتفاق بیفتد چه خواهید کرد؟
وقتی از درستی کار خودم مطمئن باشم به دنبال عوامل دیگر در اشتباهات می گردم.
نام دانشجو: محفوظ
بازاندیشی
عنوان: نداشتن مهارت بالینی در پرستاران طرحی
در بخش اورژانس بیمارستان ... در شیفت صبح بودم که یک نوجوان ... ساله به دلیل سقوط از ارتفاع و تروما به بخش مراجعه کرد در این هنگام من به سرعت با تهیه وسایل رگ گیری به بالین بیمار رفتم تا از او رگ بگیرم که از پرستاران طرحی که تازه مشغول به کار شده بود از من خواست تا وسایل را به او بدهم تا به من شیوه درست رگ گیری را آموزش دهد من نیز قبول کرده و در حال تماشا بودم که در کمال ناباوری دیدم که این خانوم یک رگ خوب را نتوانست با آنژیوکت صورتی بگیرد و بعد از دوبار ترای یکی دیگر از پرستاران را صدا زد تا رگ مریض را بگیرد که در این بین من با اولین ترای رگ بیمار را گرفتم
در این لحظه حس غرور به من دست داد ولی بعد از کمی تفکر حس غرورم تبدیل به حس تاسف شد چرا که واقعا آن بیمار رگ خوبی داشت و متاسفانه آن پرستار رگ گیری را که یکی از اصول اولیه پرستاریست را خوب فرا نگرفته بود
برای جلوگیری از این دست مشکلات به نظرم باید کمی در سیستم آموزشی پرستاری تجدید نظر شود تا چه از نظر علمی و چه بالینی سیستم آموزشی اصلاح شود
نام دانشجو: محفوظ
بازاندیشی
عنوان: برقراری ارتباط موثر با بیمار
یک روز صبح در بخش داخلی بیمارستان ....شیفت بودم که موضوعی توجه مرا جلب کرد آن هم این بود که در این بخش پرستاران به جای تقسیم بیمار تقسیم کار انجام می دهند، بدین صورت که یکی از پرستاران فقط پرونده می نویسد یکی دیگر فقط پانسمان عوض می کند یکی فقط دارو می دهد و ...
این سیستم تقسیم کار باعث می شود که اولین و مهمترین وظیفه پرستار که برقراری ارتباط با بیمار است فراموش شود چون هیچ کدام از پرستاران نمی توانند با بیمار ارتباط برقرار کنند و فقط به صورت ماشین وار یک کار را روی بیماران مختلف انجام می دهند و حتی می توان ادعا کرد که بسیاری از پرستاران حتی نمی توانند با بیماران یک مکالمه کوتاه برای شروع برقراری ارتباط داشته باشند
برای جلوگیری از این دست مشکلات می توان اصول و پایه پرستاری را برقراری با بیمار دانست و با افزودن واحدهای درسی برقراری ارتباط با بیمار این مشکل را به صورت ریشه ای حل کرد
نام دانشجو: محفوظ