یکی از شیفت های شبکاری خیلی بد که در بیمارستان… سپری کردم .... ساعت ده شب همه پرسنل بخش به دلیل اینکه عمل الکتیوی در اتاق نداشتیم در اتاق استراحت بودند. در همین حین زنگ اتاق عمل به صدا درامد. پرستاری بود که یک پسر بچه هفت ساله را که عمل اورژانسی داشت به اتاق عمل آورد و من چون از پرسنل بیهوشی سابقه کمتری داشتم جهت احترام رفتم و بیمار را تحویل گرفتم.
با پسر بچه ای مواجه شدم که یکی از انگشتانش قطع شده بود و انگشتش در دست مادرش بود. مادر بیمار خیلی پریشان بود و اشک می ریخت.
خیلی ناراحت شدم پسر بچه را که در حال گریه کردن بود و مدام میگفت خاله انگشتم خوب میشه تحویل گرفتم سعی کردم به او آرامش بدهم.
بیمار روی یکی از صندلی ها نشست و من به ریکاوری رفتم تا پرونده او را تکمیل کنم که ناگهان پزشک با عصبانیت وارد شد هنگامیکه اشک روی گونه های پسرک دید سیلی به صورت وی زد. من داخل ریکاوری بودم و این صحنه غیر منتظره را دیدم. اشکهایم سرازیر شد. کسی در آن قسمت جز من نبود. سایر پرسنل که متوجه عمل اورژانسی شدن در حال اماده کردن تجهیزات برای عمل بودن و تنها من نظاره گر این ماجرا بودم. دکتر متوجه نگاه من نشد. شاید فکر میکرد کسی ندیده است. من آن شب خیلی گریه کردم ولی انقدر ترسیده بودم که هیچ کس را در جریان نذاشتم. این صحنه غمگین هیچ وقت از خاطرم پاک نمی شود. پسر بچه بیچاره حتی بعد از بهوش امدن در ریکاوری هق هق میکرد و زبانش بند آمده بود و از ان روز هر روز به خودم می گویم کاش سرپرستار را در جریان می گذاشتم کاش به پزشک می گفتم که رفتارش درست نیست.... اگر به ان شب دوباره برگردم حتما سرپرستار بخش را در جریان میگذارم ...
نام دانشجویی که این روایت بالینی را نوشته است حذف گردید
پی نوشت: در این جا نوشته شده است که پزشک به صورت کودک سیلی زده است من هم پرستارانی را دیدم که در بخش اطفال به کودکی که گریه می کرده است سیلی زده است. چنین رفتارهایی غیراخلاقی و خلاف قانون است و احتمال بروز آن از سمت پزشک، پرستار و ماما و سایر کادر درمانی مراقبتی است. از نظر قانونی بایستی به مافوق گزارش گردد و اصلاح رفتار صورت گیرد.